471 --- سکانس یک / روز برفی

ساخت وبلاگ
دفعه اول که رفتیم جنوب همین که راه افتادیم سمت دشت توی کاغذش نوشت : از برای من قبول . بسم الله الرحمن الرحیم. هربار همین بود. تا حرف خط رفتن می آمد می نوشت از برای من قبول و شلوار خاکی اش را می پوشید و یا علی سمت ماشین های جهاد. هربار پشت وانت می نشس 471 --- سکانس یک / روز برفی...
ما را در سایت 471 --- سکانس یک / روز برفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : oceanic بازدید : 90 تاريخ : شنبه 14 فروردين 1400 ساعت: 16:46

ماتم گرفتی که چی؟ به گور پدرشون خندیدن که بتونن شکایت کنن! زدن دندوناتو لق کردن. دیه دندون چنده؟ 100 تومن؟ 200 تومن؟ من کباب می خوام. می خوام سیرکباب بشم. انقدر بخورم که دیگه هیچوقت نخوام. - با اون ننه پتیاره ش . با اون بابای عقده ایش. بده؟ دوماد دست 471 --- سکانس یک / روز برفی...
ما را در سایت 471 --- سکانس یک / روز برفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : oceanic بازدید : 121 تاريخ : شنبه 14 فروردين 1400 ساعت: 16:46

ملوک رفت که کارشان را یکسره کند. وقتی چادر را آنطور دور کمرش می بست، وقتی هن هن می کرد موقع راه رفتن و وقتی دمپایی را آنطور یک کتی پا می کرد، یعنی کار تمام است. ماه‌چهره تازه چایی را گذاشته بود جلویشان که شازده یکباره پرید توی حرف آقا و ننه اش و گفت 471 --- سکانس یک / روز برفی...
ما را در سایت 471 --- سکانس یک / روز برفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : oceanic بازدید : 86 تاريخ : شنبه 14 فروردين 1400 ساعت: 16:46

بود اسپنسر که سرش را گذاشت زمین و رفت رحمت خدا ، یک پاگنده فقط از پاگنده های زمین کم نشد. هم چیز برای من تمام شد. یادم می آید صبح که خبر را شنیدم. مثل صاحبان عزا ، دوستانم از هر جا که خبر را شنیده بودند بهم زنگ زدند و تسلیت گفتند تا غمم کم شود. دلم م 471 --- سکانس یک / روز برفی...
ما را در سایت 471 --- سکانس یک / روز برفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : oceanic بازدید : 114 تاريخ : شنبه 14 فروردين 1400 ساعت: 16:46

اگر و تنها اگر مدیریت یکی از این مجلات علمی داخل و خارج دستم بود، حالا خوب می دانستم که باید بی شک و هیچ تردیدی معلمی کلاس اول را بگذارم جزء مشاغل سخت. باید می گذاشتم اسمش را کنار مشاغل زیان‌ده . یک جایی بین اسم خبرنگارها و معدن‌چی‌ها. حتی بنظر من در 471 --- سکانس یک / روز برفی...
ما را در سایت 471 --- سکانس یک / روز برفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : oceanic بازدید : 103 تاريخ : شنبه 14 فروردين 1400 ساعت: 16:46

اگر از من و یا از تمام 5 مسافر دیگر قطار تهران به مقصد بندر یا اهواز و اندیمشک یا هرجای دیگر که می رفت سمت جنوب فقط و ما نمی دانستیم مقصدش کجاست دقیقا، می پرسیدی که مهاجرت اصلا چی چی هست که خودتو اینطور به آب و آتیش می زنی، به گمان بیش از 80 از 100 ه 471 --- سکانس یک / روز برفی...
ما را در سایت 471 --- سکانس یک / روز برفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : oceanic بازدید : 82 تاريخ : شنبه 14 فروردين 1400 ساعت: 16:46

من. نشسته ام گوشه گوشه ی دنیا. توی یک مملکت دیگر. یک گوشه ای. نه من هیچکس را می شناسم و نه هیچکس من را. من. ما . زبان هم دیگر را متوجه نمیشویم. نه من. نه ما. ما . از نادانستن درباره همدیگر شده ایم ما. بی سر و صاحاب مانده ام اینجا. نه راهی برای برگشتن 471 --- سکانس یک / روز برفی...
ما را در سایت 471 --- سکانس یک / روز برفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : oceanic بازدید : 82 تاريخ : شنبه 14 فروردين 1400 ساعت: 16:46

روزهای آخر اسفند بود و فشافویه چنان دست در دست سوز سرما بود که هیچ جنبده ای جلوی زندان توان ایستادن جلوی مینی بوس های حسن آباد و قم و تهران را نداشت. حال و اوضاع غلام ولی نقل این حرفها نبود. همین که از زندان زد به چاک، برگشت سمت خانه شان. آخرین جایی 471 --- سکانس یک / روز برفی...
ما را در سایت 471 --- سکانس یک / روز برفی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : oceanic بازدید : 71 تاريخ : شنبه 14 فروردين 1400 ساعت: 16:46